نوشته شده توسط خاله لیلا |
شنبه, 28 دی 1392 ساعت 19:45 |
سلام دوستاي گلم امروز با تلفن 192 تلفن ساعات شرعي آشنا مي شيم داستان الو، الو ساعات شرعي 192 ريزه ميزه كنار خاله ريزه نشسته بود. خاله ريزه از شهر خودشان آمده بود. مهمانشان بود. خاله ريزه پرسيد: ساعت چند است؟ ريزه ميزه برگشت: ساعت ديواري را نگاه كرد و گفت : 10 دقيقه مانده به 7 كمي گذشت. خاله ريزه دوباره پرسيد: ساعت چند است؟
ريزه ميزه باز هم به ساعت نگاه كرد و گفت : 5 دقيقه مانده به 7 كمي بعد خاله ريزه دوباره همين را پرسيد. ريزه ميزه با تعجب به خاله نگاه كرد. خاله ريزه خنديد و گفت: راستش نمي دانم در شهر شما، وقت اذان كي است. دلم مي خواد نمازم را اول وقت بخوانم. ريزه ميزه با خودش گفت: خاله جان مهمان ماست. مهمان عزيز خداست. بايد كاري برايش بكنم. يك دفعه صدايي توي گوشش گفت: بدو بدو ريزه ميزه... چاره ي كار رو ميزه! ريزه ميزه دويد. گوشي تلفن را برداشت . شماره گرفت:192 صدايي از آن طرف گفت: - وقت اذان مغرب... ريزه ميزه با خوشحالي داد زد: - خاله جان دلت شور نزند. تا وقت اذان 10 دقيقه مانده است. نويسنده: مهري ماهوتي |