نوشته شده توسط خاله لیلا |
پنجشنبه, 12 دی 1392 ساعت 15:55 |
سلام دوستاي خوبم امروز داستان تلفن 110 رو براتون مي ذارم الو، الو، پليس 110 صداي دزدگير ماشين، بلند شد. مامان ريزه از خواب پريد و داد زد:« دزد... دزد ماشين!» بابا ريزه از جا پريد. به كوچه دويد. كوچه شلوغ شد. مامان ريزه دنبال چيزي مي گشت تا دزدگير راخاموش كند.
بابا ريزه، دزد را گرفت. نمي گذاشت كه او فرار كند. ريزه ميزه گفت: حالا من چه كار كنم؟ صدايي تو گوشش گفت: بدو بدو ريزه ميزه. چاره ي كار رو ميزه ريزه ميزه دويد. گوشي تلفن را برداشت و شماره گرفت 110 الو،الو... آقاي پليس ! دزد آمده دزد ماشين! كمك ... كمك... كمك كنيد! نويسنده : مهري ماهوتي |